نی نی ضحی

میگن در زمان های خیلی خیلی دور سرزمینی بوده به نام عسل آباد. در این سرزمین ملکه ای فرمانروایی می کرده بسیار صبور و فکور و ناناز به نام ضحی. حتی در تاریخ ذکر شده این ملکه ی زیبا، مادری داشته بسیار بیکار که هرازگاهی برای وبلاگ ملکه ی مذکور پست می ذاشته!!! ...

یادتونه وقتی مدرسه می رفتیم یه سری از دانش آموزان بودن که خیلی تمیز و مهربون و تو دل مدیر برو بودن. الکی الکی کارشون پیش می رفت. چیزی که زیاد بود، دوست! از هر کلاسی یکی دو تا دوست داشتن. صبح ها هم یکی در میون سر صف تشویق میشدن. کار خدا نه هیچ وقت دیر می رسیدن به مدرسه و نه هیچ وقت روپوششون کثیف بود. اصلا سرما نمی خوردن! همیشه هم زنگ تفریح خوراکی شون نون و پنیر یا هر چیز بهداشتی دیگه بود. معدل هم که غیر 20 نمی شد. انگار خدا اینا رو آفریده بود حرص منو در بیارن... به نظرتون این عکس ضحی لی لی شبیه اونا نیست؟ ...

از 4 ماهگی کم کم لثه های نی نی شروع می کنه به خاریدن و بد جور کلافه میشن. ضحی خانم هم از این قاعده مستثنی نیستن. به هر چیزی چنگ میندازه که برای خاروندن لثه هاش استفاده کنه. اگه چیزی گیر نیاره، دستاش رو تا مچ میکنه تو حلقش!   ...

...

سلام. خیلی کم وقت می کنم به وبلاگ بچه ها سر بزنم. هر روز به خودم میگم: امروز دیگه یه پست می ذارم ... ولی باز هم نمیشه.چه جور میشه زمان رو مدیریت کرد که آخر شب از روزی که گذروندیم، راضی باشیم. بگذریم، حالا که فرصتی دست داده ازش استفاده کنم. ضحی لی لی همچنان پر شتاب راه بزرگ شدن رو پیش گرفته، خدا رو شکر نه سرمای بدی خورده و نه مریض شده. اما بگی نگی جای خالی باباجون رو حس میکنه! به اصرار عمه هانیه چند روز رفتیم آباده. همون طور که پیش بینی می کردم ضحی خانم خیلی اذیت نکرد. ببخشید باید برم، بیدار شد... ...